{صبح روز بعد رابطه}
نوری که به اتاق میوفتاد
چندبار پلک هاتو بهم فشار اوردی
با دیدن صورت خوابالوی شوهرت
لبخندی زدی کردی..
*چطوری میتونه اینقدر خواستنی باشه
و با بیدار شدنش چشمای زیباش رو به چشمای مشکیت دوخت...
و با گرمایی که تو پهلو و شکمت بود لبخند ملیحی زدی..
*چانگبین..
موهای خرمایی بلندت رو کنار زد و با دیدن اون مارک هایی که رو بدنت گذاشته بود و هنوز به وضوح پیدا بود لبخند محوی زد
_انگار دیشب خیلی رو کردم
*شک نکن *خنده
و برگشتی تا بتونی صورت مردت رو ببینی بهش... نگاه میکردی موهایی که جلوی چشماش بود رو کنار زدی و با لبخند به اون صورت زیبا نگاه میکردی..
لب هاتو به لب هاش نزدیک کردی و کیسی باهم رفتید با بدنی برهنه بغلت کرد تحریک کننده بود ولی لذت بخش بود..
چند دقیقه ای تو همون حالت موندید
سکوتی که بین تون بود با صدای ارامش بخش شوهرت شکسته شد...
_ات قشنگ ترین لحظه های زندگیم بخاطر وجود تو هست خوشحالم اون روز رو ملاقاتت کردم فرشته ای من:)
چندبار پلک هاتو بهم فشار اوردی
با دیدن صورت خوابالوی شوهرت
لبخندی زدی کردی..
*چطوری میتونه اینقدر خواستنی باشه
و با بیدار شدنش چشمای زیباش رو به چشمای مشکیت دوخت...
و با گرمایی که تو پهلو و شکمت بود لبخند ملیحی زدی..
*چانگبین..
موهای خرمایی بلندت رو کنار زد و با دیدن اون مارک هایی که رو بدنت گذاشته بود و هنوز به وضوح پیدا بود لبخند محوی زد
_انگار دیشب خیلی رو کردم
*شک نکن *خنده
و برگشتی تا بتونی صورت مردت رو ببینی بهش... نگاه میکردی موهایی که جلوی چشماش بود رو کنار زدی و با لبخند به اون صورت زیبا نگاه میکردی..
لب هاتو به لب هاش نزدیک کردی و کیسی باهم رفتید با بدنی برهنه بغلت کرد تحریک کننده بود ولی لذت بخش بود..
چند دقیقه ای تو همون حالت موندید
سکوتی که بین تون بود با صدای ارامش بخش شوهرت شکسته شد...
_ات قشنگ ترین لحظه های زندگیم بخاطر وجود تو هست خوشحالم اون روز رو ملاقاتت کردم فرشته ای من:)
۱.۳k
۰۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.